نا همگونی های املایی وسردرگمی های چند
در نوشتن واژه های زبان فارسی
محمدنبي عظيمي محمدنبي عظيمي



به یاد آموزگار زبان فارسی دختر دخترم


ازهنگامی که رسالهءارزشمند" روش املای زبان دری " پذيرفته انجمن نويسنده گان افغانستان به کوشش جناب پويا فاريابی به نشر رسيد، درست بيست سال می گذرد. بيست سالی که بسياری از درس خوانده ها وفرهنگيان ونخبه گان کشور مادرگوشه وکنار اين سرای سپنج از بد حادثه آواره شدند.
اماآنان در اين بيست سال اگر از يک طرف به گفتهء شاملو در "غم نان" بودند ، از طرف ديگراين گفتهء بوریس پاسترناک نویسندهء رمان دکتور ژیواگو که می گفت " انسان تنها به خاطر نان زنده گی نمی کند "، نیز آویزهء گوش شان بود.
پس برای تغذيهء روحی و بيان انديشه ها و افکار خود، به فعاليت های فرهنگی نيزپرداختند، منجمله در اين ماتمسرای غرب.
از جملهء اين کارهای گوناگون فرهنگی ، نشر وچاپ جريده و مجله وکتاب با گذشت هرسال فزونی گرفت وعلاقمندان بيشتری پيدا نمود.
امادرآن سالهای آغازين نشر وچاپ يک نشريه باصفحات وتيراژمحدود کارآسانی نبود، چراکه مخارج چاپ ونشرآن سر به آسمان می زد واز توان کمتر کسی پوره بود.
اما کمپيوتر که به بازارآمد و استفاده ازشبکه جهانی انترنت که گسترده شد، ديگرکارتايپ وچاپ ونشرمجله وکتاب هم آسان وارزان شد، به آسانی وارزانی نوشيدن يک گيلاس آب .
وصد البته که يکی از دستآورد های شگفتی آفرين تکنالوژی عصر مدرنيسم وپٌست مدرنيزم*_ به ضم پ_ همين پديدهء انترنت است با اين پيام که انسان عصر پست مدرنيسم ،ديگر انسان " تئور يسين" نيست ، بل" تکنسين" است که می تواند با آفرينش چنين يک تکنالو ژی محير العقول وراز ناک اما قابل دسترسی برای همه ، جهان را کوچک سازد و به " دهکده جهانی " تبديل کندکه" تکنولوژی رسانه يی" يکی از ابزارهای استمرار وبقای آن است.
امروزه قدرت تکنولوژی و توانمندی نا کرانمند آن در رايانه ها وکامپيوتر های ديجيتالی نيازی به اثبات ندارد .
اما، ديجاتالها چيزی نيستند جز جوهر وعصارهء تکنولوژی عصر جديد، سرشار از قدرت وانرژی وسرعت.
و اين نکته را نيز براين حاشيه بايد اضافه کرد که دراين دوران جهانی سازی وگذار از توليد صنعتی به توليد فرهنگی ، فرهنگ نيز يک کالا( متاع) است وفرهنگ جهانی توسط بازار شکل می گيرد.

حالا اگر ازاين پرگویی و حاشيه پردازی که يکی از ويژه گی های منفی دوران پيری است بگذريم ومطلب اصلی راپی گيريم، بايد گفت که همين اکنون از برکت همين تکنو لوژی درحدود 270عنوان نشريه در داخل وطن نشر می شود وده ها نشريه وجريده در بيرون ازکشوربااضافه ده ها سايت ووبلاگ انترنتی به زبان فارسی .
ولی باناهمگونی های فراوان املایی ونگارشی .
اين ناهمگونی ونابسامانی وپراگنده گی، چنان مشهودوبرجسته است که بايک نظر کوتاه برسايت ها ووبلاگ ها وپيام نويسی های انترنتی ونشريات کثيرالانتشاردرون مرزی وبرون مرزی می بينيم که هرکسی برای نوشتن مطلبی، روشی دارد وذوقی وسليقه يی، که به صورت عموم سه شيوهء نگارش رامی توان تشخيص داد:

_آنانی که رساله" روش املای زبان دری" را معيار درست نوشتن می پندارند وبرای پرهيز از نگاشتن صورت های ناهنجار واژه ها از آن استفاده می کنند.
_ آنانی که از آيين نگارش دوستان همزبان ايرانی پيروی می کنند و يا ازوجود چنين اثرگران ارج اطلاع ندارند.
_ آنانی که با پيروی از شيوه نگارش زبان عربی، در املای واژه های فارسی مخالف اند، ودر مجموع خواهان آن هستند تا زبان فارسی ازوجود واژه ها والفاذ زبان های بيگانه پاک شود.
البته حساب کسانی که به نسبت نداشتن سواد کافی واژه ء آسيب را " اصيب" و نسيه را " نصيه " و غرس را " غرص" می نويسند وتلفات را" تلفاط"، از اين حساب جداست**

حالا اگر رسالهء " روش املای زبان دری " را ورق گردانی کنيم، به برخی از اين نا همگونی های املايی برمی خوريم.
مثلا دراين رساله می خوانيم که : هر گاه واژه های مختوم به " های غير ملفوظ " با { - گان } جمع شوند ، " های غير ملفوظ " حذف نمی شود ، مانند :

بنده       بنده گان
رونده      ;  رونده گان
وابسته      ;   وابسته گان
نويسنده      ;   نويسنده گان

يا هرگاه ، پس از واژه هايی که با " های غير ملفوظ " ختم می شوند، پسوند ها و یا واژه های دیگربیایند " های غيرملفوظ" حذف نمی شود . مانند :

زنده       زنده گی
تشنه       تشنه گی
وارسته       وارسته گی
چگونه       چگونه گی
اما، چنان که می بينيم اين روش نگارشی درايران مراعات نمی شود وآنان واژه های بالا را چنین می نويسند :

بندگان ، روندگان، وابستگان، نويسندگان و زندگی ، تشنگی، وارستگی، چگونگی . به هميِن سبب ، نويسندهء مان هنگام نوشتن اين واژه ها دچار سردرگمی می شوند ونا همگونی های املايی خواه ناخواه پدیدارمیگردد، که حاصلی جز ملال خاطرنمی تواند داشته باشد.
نا همگونی ديگر املايی ميان آنانی که ازرسالهء روش املای زبان دری پیروی می کنند وکسانی که ازاین اصول تبعیت نمی کنند در کاربرد واژه های مختوم به { های} غیرملفوظ است که بنا بر روش املای زبان دری پذیرفتهء انجمن نويسنده گان افغانستان به شکل ( يی ) نوشته می شود .
به این اساس واژه های مختوم به ( ه ) غير ملفوظ در صورتی که پسوند نکره یا پسوند صفت نسبتی یا پسوند اسم معنی داشته باشند ، باید به اشکال زیر نوشته شوند : مثلا

نامه    نامه يی به برادرم فرستادم    ( پسوند نکره )
سرمه    او پيراهن سرمه یی پوشیده بود .    ( پسوند صفت نسبتی )
بنده    مبارزان زنجیر های بنده گی را گسستند. ( پسوند اسم معنی )
همچنان پسوند های اسم معنی وتنکیر ( نکره ساختن اسم ) وضمیر در واژه های مختوم به { ی } چنین نوشته می شوند :

صوفی    صوفيی می گشت در دور افق ( پسوند نکره )
کشتی    کشتیی از در یا می گذشت ( پسوند نکره )
زنده گی    زنده گیم ، زنده گیت ، زنده گیش ( یم ، یت ، یش ... نشانه های ضمیری )
گفتنی است که دوستانی که صوفیی را صوفی یی و کشتیی را کشتی یی وزنده گیی را زنده گی یی می نویسند ، یعنی پس از پسوند نکره ، یای سوم را می آورند،به نظرم می رسد که اشتباه میکنند، تاآگاهان زبان این مسأله را چه در نظرآورند ؟

در همین بحث می خوانیم که { ای } تنها در یکی دو مورد یعنی در صیغهء مفرد مخاطب فعل ماضی قریب یا´ صیغهء فرد مخاطب فعل حال نوشته می شوند :

تو در خانه ای ، تو رفته ای ، تو گفته ای ، برده ای ، نوشته ای ، خورده ای
یا: در خانه ای    در خانه اید / رفته ای    رفته اید یا : در خانه ای ؟ درخانه اید؟ / رفته ای ؟ رفته اید ؟ پس بیخی غلط خواهد یود اگر بنویسیم : صوفی ای ، کشتی ای، زنده گی ای ، آشفته گی ای یا مثلاً دلمشغولی ای . حالا اگر به نشرات دوستان ایرانی مان_ در این سالهای پسین _ کوتاه نگاهی بیفگنیم می بینیم که بسیاری از آنان روش ويژه یی دارند، برای نوشتن واژه هایي که با ( های ملفوظ ) ختم میشوند یا با همزه . وصد البته که برخی از نشرات افغانستانی ما نیز ازآن روش پيروی می کنند، به این گمان که ایرانی جماعت هرچه می نویسند درست است و آیات منزل. پس چنانچه گفته آمدیم در همان مثال نامه وسرمه و بنده ، این نا همگونیهای املایی پدیدار می شود : نامه ی / سرمه ی / بنده ی / وقس علی هذا !

همچنان آنان { ای } راتنها در صیغهء مفرد مخاطب - چنانچه در بالا آمد- ، بلکه در بسیاری حالات به کار می برند . مانند : نامه نامه ای / گونه گونه ای / حاشیه حاشیه ای / و ......

از ناهمگونیهای برجستهء دیگر در نگارش واژه های زبان فارسی، نوشتن نشانهء همزه ( ء ) است در واژه های مختوم به " های غیر ملفوظ " .
در روش املای زبان دری می خوانیم که در چنین حالات نشانهء { ء } بالای حرف { ه } نوشته می شود . مانند : خانه خانهء علم وفرهنگ / لانه لانهء زنبور / اتحادیه اتحادیهء نویسنده گان / دره درهء غوربند / ستاره ستارهء دنباله دار / نامه نامهء بی امضا / و......اما آنان از این روش پیروی نکرده وچنین می نویسند: خانه ی علم وفرهنگ / لانه ی زنبور / اتحادیه ی نویسنده گان / دره ی غوربند / ستاره ی دنباله دار / نامه ی بی امضا / و....

واین در حالی است که برخی از عربی ستیزان یا منزه طلبان زبان فارسی بیخی مخالف کاربرد نشانهء همزه در املای زبان فارسی اند و می گوِیند که همزه ویژهء وا ژه های عربی است . اما در روش املای زبان دری تنها در یکی دو مورد ، کاربرد همزه را جایز نمی دانند . به ویژه در آن دسته از واژه هایی که بروزن " فاعل "، " فواعل" و " فواعیل " باشند ، به عوض همزه ( ی) می نویسند . مانند: قایل ، سایل ، مایل ، جایز ، فواید ، نوایب ، عواید ، شمایل، قبایل، حمایل، فضایل و.....


همین گروه، الف مقصوره یا (ی ) راکه در پایان واژه ها می آید و( آ ) خوانده می شود ، مانند اصل عربی آن نمی نویسند . آنان واژه های مانند عیسی وموسی ویحیی ومعنی ومرتضی وحتی وصغری وکبری واعلی واولی را چنین می نویسند : عیسا ، موسا ، یحیا ، معنا ، مرتضا ، حتا ، صغرا ، کبرا ، اعلا ، اولا و... که دررساله روش املای زبان دری ، نوشتن این گونه واژه ها به شکل اول آن توصیه شده است .
اما در این سالهای پسین ، برخی از همان استادان گرانقدری که در تدوین همین رساله " روش املای زبان دری " دخیل بودند ، خود از اصول بالا پیروی نکرده ودر موارد بسیاری واژه هایی را که می بایست الف مقصوره در پایان خویش می داشتند ، با ( ی ) نی بلکه با ( الف ) نوشتند.
مانند واژه های حتا و معنا وبسا وفتوا و صغرا وکبرا

و..... بعد لابد به پیروی از آن اساتید ارجمند بود که برخی از اسمای خاص عربی را هم نوشتیم : موسا وعیسا و مرتضا ویحیا ومصطفا و البته که عبد الرحمن را هم عبد الرحمان واسمعیل واسحق را هم اسماعیل واسحاق . در حالی که در رسالهء روش املا آمده است که ( الف ) به عوض (ی ) در پایان واژه هایی نوشته می شود که مضاف ، موصوف ومنسوب باشند مانند :
عیسی عیسای مریم / موسی موسای کلیم الله / معنی معنای واژه ها / لیلی لیلای قشنگ / شوری شورای وزیران / یحیی یحیای برمکی . مصطفی مصطفای روزبه
به یاد دارم که باری همین مسآله یی کار برد الف مقصوره در پایان واژه ها باعث شد که مناظرهء پر شور ادبی میان نویسنده گان بنام کشور ما، آقایان سرور آذرخش و خالد نویسا رخ بدهد که در شماره های اول ، دوم و سوم سال نهم ( 1380خ) مجلهء تعاون به نشر رسیده است .
در این مقاله های دراز دامن همانطوری که گفته آمد اقای خالد نویسا نوشته است که در املای الف مقصوره باید از رسالهء روش املای زبان دری پیروی کرد ولی جناب سرور آذرخش نوشته اند که :" در مورد نوشتن آن کلمات با " الف" من دلایلی دارم که پیش از این آنها را با تنی چند از اعضای کمیسیون همگونسازی املای واژه های فارسی زبان دری در میان گذاشته ام و آنان مطرح ساختن آنهارا در موقع مقتضی مورد تایید قرار داده اند که فکر می کنم طرح مختصر آن دلایل در اینجا بیهوده نباشد.
من چنان می اندیشم که قلمرو زبان همانند قلمرو جغرافیایی یک کشور است . همان گونه که اتباع یک کشورخارجی در داخل کشور دومی ناگزیر از اطاعت قواعد ومقرری های این کشور می باشند، واژه هایی که از زبان دیگر وارد زبان دومی می شوند نیز ناگزیر به پیروی وتبعیت از اصول وقواعد زبان دومی می باشد . مثلاً کلمات بیگانه یی راکه با دو حرف صامت آغاز می شوند ، ما آن کلمات ابتدا به ساکن را از نظر تلفظ تغییر می دهیم. به این مثال ها توجه کنید :
Standard , strychnine , sport , staition , stop

ما در ابتدای تمام این واژه ها یک مصوت کوتاه می افزاییم و می نویسیم ومی خوانیم : استندرد، استیشن، استاپ و..
...... برای اینکه این بحث طولانی نشود باید بیفزایم که نظر من در مورد کلمات مختوم به ( الف مقصوره ) آنست که چون ما در زبان خود حرف وآوای ( الف ) را داریم که عیناً کار( الف مقصوره ) را می کند.
پس ما چرا نباید از این حرف استفاده کنیم ؟ حسن این کار در آنست که حد اقل اشخاص کم سواد آن را به صورت ( ی ) تلفظ نمی کنند و خود نیز برای آنکه مجبور نشویم برای نوشتن کلمات ( تقوی ) و ( مصطفی ) و.. استثنا قایل شویم ودر صورت منسوب ومضاف ، دوباره به ( الف ) احتیاج پیدا کنیم، بهتر است که کار را از همان آغاز یکسره کنیم وبه جای( الف مقصوره ) ، حرف ( الف ) را بنویسیم . البته این کلمات که از زبان دیگری وارد زبان ما شده اند ، نیز براساس دلایلی که پیش از این ذکر آن رفت نا گزیر اند تا اصول وقواعد زبان مارا گردن نهند .


***


به نظر من این استدلال قابل پذیرش می تواند بود ، چرا که این قاعده درمورد واژه های زبان های دیگر نیز که داخل زبان فارسی شده اند تطبیق شده است .
مثلاً همین واژهء پوهنتون که به عوض واژهء دانشگاه به اساس سیاست برتری جویی قومی زمامداران وقت وارد زبان فارسی شده است ، هنگام جمع بستن در یک جملهء فارسی مجبور شده است که قواعد زبان ما را گردن نهد وبا ( ها ) جمع بسته شود> در غیر آن بسیار مضحک وخنده آور می بود آگر مثلاً می نوشتیم : در پوهنتونونهء افغانستان اکنون به قدر کافی کمپیوتروجود ندارد و یا در درملتونونهء کشور دوا .
برخی از آثار نویسنده گان مشهور ایران را نیز که در این سالهای پسین نوشته شده اند هم اگر ورق بزنیم می بینیم که به عوض الف مقصوره( ی ) از الف کار گرفته اند ، چه در پایان واژه ها وچه در میان کلمات.
گفتنی است که امروزه کم نیستند طرفداران این طرز نگارش ، یعنی نوشتن آن واژه های عربی که به (ی) مقصوره ختم می شود ولی معنای کلمه تغییر نمی کند.
همسرم که زبان فارسی را به " نورس " می آموخت ، باری می گفت که دل من نیز به اندازهء یک ابرمی گیرد، هنگامی که مجبور می شوم به دختر، دخترم توضیح دهم که چرا ما نمی توانیم با زبان خود طوری بنویسیم که حرف می زنیم.
دخترک ، تازه نوشتن وخواندن زبان مادری را در این محنت سرا فرا می گیرد وهمسرم که اکنون ابریق رحمت در کشیده وسر در نقاب خاک گذاشته است می گفت که آخر چطور می توان ( ی ) را ( الف ) خواند ویا واژه هایی مانند حتماً ، کاملاً ، واقعاً... را که اشارهء تنوین ( ً ) دارند ( نون ) ؟
آری اگر ملاک نوشتن رسم الخط عربی است یا رسم الخطی که در قرآن مجیدبه کار رفته است ، پس چرا مثلاً واژه ء زکات را که به عربی زکاة و در رسم الخط قرآنی زکواة می نویسند می توانیم زکات بنویسیم ، یا مثلاً حیاة وحیواة عربی را حیات . وبه همین ترتیب مشکاة را مشکات و مشقتة را مشقت و مصاحبة را مصاحبت ومصادرة را مصادرت و یا استاذ را استاد واساتیذ را اساتید و ....
به نظر می رسد که در کشوری که دست کم نود فیصد مردم آن از نعمت سواد محروم اند ، حل مساله یی سواد آموزی با این الف مقصوره و اشاره تنوین و... و پیروی اجباری از قوانین زبان بیگانه در املای واژه ها، به آسانی میسرنخواهد شد. پس آیا وقت آن فرا نرسیده است که کمیسیونی تشکیل شود از اساتید زبان فارسی حوزه فرهنگی ما وآنان باغور وبررسی مجدد روش املای زبان فارسی ، نه تنهابرای رفع ناهمگونی های املایی، روش یگانه یی را برگزییند ، بل اگر ممکن بود برای سهولت در امر خواندن ونوشتن همانطوری که آقای سرور آذرخش پیشنهاد کرده اند ، راه و چاره یی جستجو نمایند .

شایداین پیشنهاد برای برخی از دوستان پذیرفتنی نباشد وممکن است حساسیت هایی را برانگیزد . اما تا چه وقت می توان در برابر این ناهمگونی ها و ناهنجاری های نگارشی که با گذشت زمان بیشتر وبیشتر می گردد ، بی تفاوت ماند وسکوت اختیار نمود. یک ضرب المثال لاتینی می گوید که : " نوشته ها می ماند ، اما گفته ها می پَرد " پس بگذار نوشته هایی که از ما برای نسل های فردای فارسی زبان به یادگار می ماند ، یکدست وهمگون وبه ساده گی قابل خواندن باشد .


رویکرد ها:
* پست مدرنیسم تعریف مشخصی ندارد. اما میتوان آنرا نوعی تفکرو روش مناسب یافت برای یک سلسله از نگرشها، ارزشها، و اعتقادات واحساسات راجع به آن چیزی که باید آنرا زیستن در سالهای پسین قرن بیستم دانست. این نگرش عمیقاً شکاکانه است واین شک وتردید منبعث از وسواس در خصوص زبان ومفهوم است که فلاسفهء پسا مدرن در خصوص زبان دغدغه های خاص خود را دارند. فردریک نیچه نیای بزرگ اعتقاد پست مدرنیسم امروژمحسوب میشود.

** نک به ،".کنزالمهملات والاکاذیب " نقدی برکتاب مثلث بی عیب. چاپ اول ، 1382پشاور.انتشارات میوند صص 1-14ازهمین قلم.

*** نک به، شماره دوم سال نهم 1380خ تعاون ، صص 60- 65

در این نبشته ازچاپ دوم روش املای زبان دری که در مجلهء روشنی در سال 1378خ تجدید چاپ شده بود استفاده شده است.
October 1st, 2004


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان